سیاوش امیری، از شاعران کشور، نیز جدیدترین سروده خود را به بانوی آب و آیینه هدیه کرده که در زیر می خوانیم:
کاش میشد ز غُصّههایت گفت
از ستـمهـا بـه آلِ پـیـغـمبـر(ص)
از تَعَدّی به حُرمتِ زهرا(س)
از تهاجم به همـسر حیدر(ع)
کاش میشد برای غـمهایـت
واژهها را بـه ناله دعـوت کـرد
آنکه در کوچه چادرت بکشید
باید او را همیشه لعنت کـرد
بستـه بـر چادرت دَخیل آتش
مهرَبـانـی ز تـو بگیرد جان
آنکه آتـش بـه چـادرت اَفـکـَنـد
بیشرف بوده بی رَگ و وجـدان
دردِ پهلو و سِقطِ شش مـاهـه
بر تو باشد مـبـارک و مـیمـون
ای «شهیده» مادر سه شهید
بر تـو بـادا درودِ حق «اَبـرون»*
کاش فهمی ز عمق فاجعه بود
بـه زبـان آید آن «دَر» و «دیـوار»
کاش هـنگـام روضـۀ گـل سرخ
خـون بـبـارد ز دیـدهام بـسیـار
ماهِ تـابـان و چـشمـۀ کوثر
ای که «هـِجدَه بهار»، پاییدی
و پـس از رحلـتِ رسولِ خــدا
بـس ستـمهـای ناروا دیـدی
آنکه پشت و پـنـاه مـولا(ع) بود
آن تویی مـادر شَبابِ بهشت
نام تو جاودانه فاطمه(س) جان
ز تو باید سرود گفت و نوشت
و «فَدَک» هم بهـانه شد بانـو
قـصدشان غَـصبِ قـدرتِ مــولا
کودتـایِ «سَقیـفِه» شد اجـرا
----------
* اَبرون= گل همیشه بهار